نقد و بررسی جامع سریال آقای میانجی | آیا ارزش دیدن دارد؟

نقد و بررسی جامع سریال آقای میانجی | آیا ارزش دیدن دارد؟

معرفی و نقد سریال آقای میانجی

سریال «آقای میانجی» یا همان Mr Inbetween، یک درام جنایی کمدی سیاهه استرالیاییه که خیلی ها رو مجذوب خودش کرده و ارزش دیدن رو داره. این سریال تونسته یه تعادل ظریف و شگفت انگیز بین دنیای خشن جنایت و زندگی عادی و انسانی برقرار کنه، جوری که کمتر سریالی رو با این ظرافت میشه پیدا کرد.

این روزها بازار سریال های مختلف حسابی داغه. از هر ژانری که فکرش رو بکنید، کلی سریال جدید و قدیمی هست که آدم رو حسابی گیج می کنه چی ببینه و چی نبینه. ولی بعضی وقتا، بین این همه شلوغی، یه گوهری پیدا میشه که با بقیه فرق داره و می تونه یه تجربه کاملاً متفاوت بهتون بده. «آقای میانجی» دقیقاً همون گوهره. سریالی که شاید اولش اسمش به گوشتون نخورده باشه، ولی وقتی شروع به تماشاش کنید، دیگه نمی تونید رهاش کنید. می دونید چرا؟ چون با یه شخصیت اصلی روبرو می شید که همون قدر که خطرناکه، همون قدر هم ریشه دار و انسانیه. یه آدمکش حرفه ای که توی خونه برای دخترش پدری می کنه، برای دوستاش رفیق بی کلکه، و برای نامزدش یه آدم معمولی و عاشق پیشه است. این تضاد، این دوگانگی، همون چیزیه که «آقای میانجی» رو انقدر خاص و دیدنی می کنه. قراره با هم بریم ته و توی این سریال رو دربیاریم، از شخصیت های پیچیده ش گرفته تا کارگردانی و داستان پردازی منحصر به فردش.

خلاصه داستان سریال آقای میانجی: زندگی دوگانه ری شوسمیت

بذارید با شخصیت اصلی سریال، «ری شوسمیت» (Ray Shoesmith) آشنا بشیم. ری در ظاهر یه آدم معمولیه، ولی خب، یه آدمکش حرفه ای هم هست! بله، درست شنیدید. اون یه مجرمه که کارش حل کردن مشکلات دیگرانه، البته به روش خودش و اغلب با خشونت. ولی این فقط یه روی سکه ی زندگی ریه. روی دیگه ی سکه، یه آدم کاملاً متفاوته: یه پدر دلسوز برای دخترش، یه دوست وفادار که حاضر هر کاری برای رفیقاش بکنه، و یه نامزد متعهد که زندگی عادی و آروم رو دوست داره.

سریال «آقای میانجی» دقیقاً روی همین دوگانگی تمرکز می کنه؛ همون چیزی که خود سریال ازش با عنوان «میانجی گری» اسم می بره. ری دائماً داره بین دو دنیای کاملاً متفاوت در نوسانه: دنیای تاریک و بی رحم جرم و جنایت، و زندگی روزمره و عادی که پر از مسئولیت های خانوادگی و روابط انسانیه. یه روز داره یه نفر رو حسابی ادب می کنه و روز بعد، با دخترش داره بستنی می خوره یا میره خرید!

داستان سریال هر قسمت روی یه یا چند «مشکل» تمرکز می کنه که ری باید حلشون کنه. این مشکلات می تونه از یه دعوای ساده توی بار باشه تا یه تصفیه حساب خشن. ولی چیزی که این سریال رو متمایز می کنه، نحوه ی واکنش ری به این موقعیت هاست و اینکه چطور سعی می کنه این دو دنیای متناقض رو در کنار هم نگه داره. قرار نیست اینجا اسپویل کنم و هیچی از اتفاقات مهم سریال رو لو بدم، ولی بدونید که هر قسمت، یه تیکه از پازل زندگی ری رو بهتون نشون میده و شما رو بیشتر با عمق شخصیت اون آشنا می کنه.

ساختار و سبک پردازی: چرا آقای میانجی متفاوت است؟

«آقای میانجی» فقط یه سریال جنایی ساده نیست. این اثر از نظر ساختار و سبک پردازی، حسابی متفاوت و نوآوره. همین نوآوری ها باعث شده که توی ژانر خودش یه سر و گردن از بقیه بالاتر باشه و یه تجربه خاص بهتون بده. از تهیه کننده و نویسنده و بازیگر نقش اصلی گرفته تا کارگردان ثابت و فضای منحصر به فردش، همه چیز دست به دست هم داده تا این سریال یه کار دلی و متفاوت از آب دربیاد.

اسکات رایان: خالق، نویسنده و بازیگر نقش اول (The Triple Threat)

اگه بخوایم از کسی به عنوان مغز متفکر و ستون فقرات «آقای میانجی» اسم ببریم، اون کسی نیست جز اسکات رایان (Scott Ryan). این بنده خدا، هم خالق سریاله، هم نویسنده ی تمام قسمت ها، و هم خودش نقش اصلی، یعنی ری شوسمیت رو بازی می کنه. این حجم از کنترل روی یک پروژه، اونم توی دنیای شلوغ سریال سازی، یه چیز واقعاً نادره و نتیجه ش میشه یه اثر فوق العاده یکپارچه و عمیق.

ریشه ی این سریال برمی گرده به یه فیلم کوتاه ۳۰ دقیقه ای به اسم «جادوگر» (The Magician) که خود اسکات رایان در سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ با فقط ۳۰۰۰ دلار ساخت و توش نقش ری رو بازی کرد. تو اون فیلم کوتاه، برای اولین بار با شخصیت «ری» آشنا می شیم که در واقع نسخه ی اولیه ی همین ری شوسمیت توی سریاله. اون فیلم یه جور «مستند جعلی» (Mockumentary) بود که زندگی یه گانگستر رو به تصویر می کشید. این رویکرد مستندگونه و واقعی نما، بعداً تبدیل به فرم اصلی روایت در «آقای میانجی» شد و از همون ابتدا، سریال حس و حال واقعی و ملموسی به خودش گرفت. اسکات رایان کاری کرده که شما احساس کنید دارید واقعاً زندگی یه آدمکش رو از نزدیک می بینید، بدون اینکه بخواد زیادی هالیوودی و اغراق آمیز باشه. این یعنی تهش، دارید یه کار دلی از یه هنرمند نابغه می بینید که تمام وجودش رو پای این پروژه گذاشته.

نش اجرتون: کارگردان ثابت و نقش او در یکپارچگی اثر

یه ویژگی خیلی مهم دیگه که «آقای میانجی» رو از بقیه سریال ها جدا می کنه، حضور یه کارگردان ثابت برای تمام فصل هاست: نش اجرتون (Nash Edgerton). توی بیشتر سریال ها، مخصوصاً اونایی که قسمت های زیادی دارن، کارگردان هر قسمت عوض میشه. این قضیه گاهی اوقات باعث میشه لحن، اتمسفر و حتی کیفیت بصری سریال یه کم ناهمگون بشه. ولی نش اجرتون از همون ابتدا تا پایان فصل سوم، تمام قسمت ها رو کارگردانی کرده و این باعث شده که سریال یه لحن و حس و حال کاملاً یکدست و متمایز داشته باشه.

نش اجرتون خودش یه پیشینه جالبی داره؛ بیشتر بدلکاره و تو فیلم های هالیوودی معروف مثل «ماتریکس»، «جنگ ستارگان» و حتی «روزی روزگاری در هالیوود» بدلکاری کرده. این پیشینه در کارش بی تاثیر نبوده، چون باعث شده اکشن ها و صحنه های خشن سریال خیلی واقعی و طبیعی به نظر بیان. اجرتون البته تو کارنامه ی کارگردانی اش یه فیلم نوآر قابل توجه به اسم «مربع» (The Square) محصول ۲۰۰۸ هم داره. این علاقه به ژانر نوآر رو میشه به وضوح تو «آقای میانجی» هم دید؛ شخصیت های خاکستری، موقعیت های اخلاقی پیچیده و فضای گاهی تاریک داستان، همش ردپای نوآر رو با خودش داره. همکاری اسکات رایان و نش اجرتون، یه همکاری برد-برد بوده که نتیجه ش شده یه شاهکار تلویزیونی.

نوآر زیر آفتاب سوزان استرالیا: شکستن کلیشه های ژانری

ژانر نوآر (Noir) معمولاً با فضاهای تاریک، خیابان های خیس از بارون، سایه های بلند و شخصیت های مرموز شب رو گره خورده. فیلم هایی مثل «فارگو» از برادران کوئن تونستن این کلیشه رو بشکنن و نوآر رو توی فضای برفی و روز روشن به تصویر بکشن. حالا فکرش رو بکنید، «آقای میانجی» این کار رو با آفتاب سوزان و فضای باز استرالیا انجام داده! این سریال ویژگی های اصلی نوآر رو – مثل شخصیت های خاکستری اخلاقی، معضلات درونی، و دنیای بی رحم جنایت – حفظ می کنه، اما همه شون رو زیر نور شدید آفتاب استرالیا بهمون نشون میده.

این ترکیب ژانری یه جور نوآوری بصریه که حسابی شما رو غافلگیر می کنه. برخلاف نوآرهای سنتی که یه حس خفگی و اضطراب رو به آدم منتقل می کنن، «آقای میانجی» با وجود خشونت و درامش، یه جور سبکی و طراوت بصری هم داره. این قضیه یه جور تضاد جالبی ایجاد می کنه که باعث میشه سریال خیلی خاص تر به نظر بیاد. شما دارید یه داستان تاریک و خشن رو توی یه فضای روشن و آفتابی می بینید که این خودش باعث میشه پیام های سریال عمیق تر و متفاوت تر بهتون منتقل بشه.

تحلیل شخصیت ری شوسمیت: گانگستری با کدهای اخلاقی خاص

واقعاً ری شوسمیت یه شخصیت پیچیده ست؛ از اونایی که آدم رو ساعت ها به فکر فرو می بره. اون یه آدمکش به تمام معنا کارآمد و بی رحمه. یعنی اگه بخواد کسی رو از سر راه برداره، کارش رو بی هیچ رحم و مروتی انجام میده. ولی همین آدم، تو موقعیت های دیگه یه آدم کاملاً متفاوته: مؤدب، خوش برخورد، و به شدت پایبند به اصول اخلاقی خودش. اصول اخلاقی که شاید با تعریف جامعه از اخلاق فرق داشته باشه، ولی برای ری خط قرمزهاییه که هرگز ازشون عبور نمی کنه.

بزرگ ترین تناقض درونی ری، تلاششه برای اینکه یه پدر خوب باشه برای دخترش. تو دنیایی که ری توش زندگی می کنه، دروغ، خیانت و خشونت حرف اول رو می زنه، ولی ری تمام تلاشش رو می کنه که دخترش رو از این دنیا دور نگه داره و بهش دروغ نگه. باورتون میشه؟ یه آدمکش حرفه ای سعی می کنه به دخترش دروغ نگه! این تقابل بین ذات خشنی که کارش اونو طلب می کنه و ذات مهربون و مسئولیت پذیری که نسبت به خانواده و دوستانش داره، هسته ی اصلی شخصیت ری رو تشکیل میده.

شاید ری رو با شخصیت های نمادین سینمای جنایی مثل لئون (Léon)، سامورایی (Le Samouraï) یا گوست داگ (Ghost Dog) مقایسه کنن. همه اینها آدمکش هایی با اصول خاص خودشونن. اما تفاوت ری اینه که اون هیچ ایدئولوژی خاصی نداره، هیچ هدف بزرگی پشت کاراش نیست، و فقط و فقط به مرام و رفاقت اعتقاد داره. اگه رفیقش ازش کمک بخواد، حتی اگه کارش خطرناک باشه یا واسش دردسر درست کنه، ری دست به کار میشه. این مرام و وفاداری، گاهی اوقات هم حسابی واسش گرون تموم میشه. طرفدارهای سینمای کیمیایی که عاشق شخصیت های لوتی و با مرام هستن، قطعاً عاشق ری شوسمیت میشن! این تعارضات، توی موقعیت های روزمره زندگی ری خودشون رو نشون میدن؛ مثلاً وقتی مجبور میشه بین انجام یه کار خشن و بودن کنار دخترش انتخاب کنه، یا وقتی یه دعوای ساده تو خیابون به یه درگیری بزرگ تبدیل میشه.

«شخصیت ری شوسمیت، یه نمونه ی عالی از آدمیه که در مرز بین تاریکی و نور زندگی می کنه. اون همون قدر که می تونه بی رحم باشه، همون قدر هم ریشه دار و انسانیه؛ تناقضی که سریال رو بی نظیر می کنه.»

مضامین و پیام های اصلی سریال آقای میانجی

«آقای میانجی» فراتر از یه داستان جنایی ساده، پر از مضامین عمیق و پیام های تأثیرگذاره که حسابی آدم رو به فکر فرو می بره.

  • توازن بینابینی: شاید مهم ترین مفهوم سریال، همین توازن بینابینی باشه. ری شوسمیت دائماً داره سعی می کنه تعادل ظریفی بین زندگی حرفه ای و شخصی اش حفظ کنه. دنیای جنایت بی رحم و بی منطقه، ولی زندگی عادی ری پر از عشق، مسئولیت و تعهده. سریال نشون میده که به هم خوردن این تعادل چقدر می تونه برای ری دردسرساز باشه و چطور کوچک ترین تغییر تو یکی از این دو دنیا، روی اون یکی هم تأثیر می ذاره. مثل قول ترک سیگاری که ری به دخترش میده، اما حفظ این قول حسابی براش گرون تموم میشه.
  • اهمیت خانواده و روابط انسانی: با وجود فضای خشن و تاریک سریال، روابط انسانی، مخصوصاً خانواده، نقش پررنگی دارن. ری با تمام وجودش سعی می کنه برای دخترش یه پدر خوب باشه و ازش محافظت کنه. این نشون میده حتی تو دنیایی که خشونتش غالب تره، عشق و حمایت از نزدیکان می تونه مثل یه لنگر باشه و آدم رو سرپا نگه داره.
  • وفاداری، خیانت، و عواقب ناگزیر انتخاب ها: همونطور که قبلاً هم گفتیم، مرام و رفاقت برای ری حرف اول رو میزنه. این وفاداری به دوستان و کدهای اخلاقی خودش، هم منبع قدرته برای ری و هم گاهی اوقات براش دردسر درست می کنه. سریال به ما نشون میده که هر انتخابی، هرچقدر هم کوچیک، عواقب خودش رو داره و این عواقب می تونن زندگی آدم رو به کلی زیر و رو کنن.
  • پذیرش ذات دوگانه و خاکستری انسان: هیچ کس تو این سریال سیاه یا سفید مطلق نیست. همه شخصیت ها، حتی ری، یه بخش خوب و یه بخش تاریک دارن. سریال به زیبایی نشون میده که انسان ها پیچیده ان و نمیشه خیلی راحت در موردشون قضاوت کرد. این خاکستری بودن شخصیت ها، باعث میشه مخاطب باهاشون ارتباط عمیق تری برقرار کنه و درک کنه که زندگی همیشه طبق فرمول های از پیش تعیین شده جلو نمیره.
  • نقد اجتماعی پنهان: توی پس زمینه ی داستان های ری، میشه یه نقد اجتماعی ظریف هم دید. زندگی شخصیت هایی که تو حاشیه جامعه فعالیت می کنن، مشکلات اقتصادی و اجتماعی شون، و اینکه چطور این مشکلات می تونه افراد رو به سمت دنیای جنایت سوق بده، همگی به نوعی بازتابی از واقعیت های جامعه استرالیاست.

نقاط قوت و ضعف سریال آقای میانجی: دیدگاه منتقدان و مخاطبان

خب، مثل هر اثر هنری دیگه ای، «آقای میانجی» هم نقاط قوت و ضعف خودش رو داره. با اینکه این سریال حسابی خوش درخشیده و تونسته طرفدارهای زیادی پیدا کنه، ولی خب همه چیزش بی نقص نیست. بذارید یه نگاهی بهش بندازیم:

نقاط قوت:

  1. بازی درخشان و کاریزماتیک اسکات رایان در نقش ری: واقعاً نمیشه از «آقای میانجی» حرف زد و از بازی خیره کننده ی اسکات رایان نگفت. اون تو نقش ری شوسمیت یه کاریزما و جذابیت خاصی داره که مخاطب رو از همون دقیقه ی اول درگیر می کنه. اون تونسته تمام تناقضات و پیچیدگی های شخصیت ری رو به بهترین شکل ممکن به تصویر بکشه؛ هم می تونه ترسناک و بی رحم باشه و هم دوست داشتنی و آسیب پذیر. این بازی قوی، قلب تپنده ی سریاله.
  2. فیلمنامه هوشمندانه، دیالوگ های واقعی و پرمعنا، و کمدی سیاه ظریف: فیلمنامه ی سریال واقعاً شاهکاره. دیالوگ ها حسابی واقعی و ملموسن، انگار که دارید مکالمه های واقعی آدم های معمولی رو می شنوید. کمدی سیاه سریال هم که دیگه حرف نداره؛ تو لحظات غیرمنتظره ای که شاید اصلاً انتظارش رو نداشته باشید، یه شوخی یا یه موقعیت خنده دار پیش میاد که حسابی شما رو از ته دل می خندونه، اونم در حالی که شاید لحظه ای قبلش یه صحنه ی خشن و نفس گیر دیدید. این ترکیب هوشمندانه از کمدی و خشونت، از نکات برجسته ی سریاله.
  3. کارگردانی یکدست نش اجرتون که لحن ثابت سریال را حفظ می کند: همونطور که قبلاً هم گفتیم، حضور نش اجرتون به عنوان کارگردان ثابت، یه نعمت برای این سریال بوده. اون تونسته لحن، اتمسفر و فضای سریال رو تو تمام فصل ها حفظ کنه و هیچوقت از مسیر اصلی منحرف نشه. این یکدستی در کارگردانی، باعث شده که «آقای میانجی» یه اثر هنری کامل و بدون نقص به نظر بیاد.
  4. شخصیت پردازی عمیق و چندوجهی که مخاطب را درگیر می کند: فقط ری شوسمیت نیست که شخصیت پردازی عمیقی داره. تمام شخصیت های فرعی سریال، از دوستای ری گرفته تا اعضای خانوادش، همگی به خوبی پرداخت شدن و شما رو با خودشون درگیر می کنن. با همه شون احساس نزدیکی می کنید و می تونید درکشون کنید. این شخصیت پردازی قوی، یکی از دلایل اصلیه که آدم از دیدن سریال خسته نمیشه.
  5. پرداخت نوآورانه به ژانر جنایی و نوآر: «آقای میانجی» فقط یه کپی برداری از سریال های جنایی دیگه نیست. این سریال تونسته با رویکرد مستندگونه ی خودش، ترکیب کمدی سیاه با خشونت، و قرار دادن نوآر زیر آفتاب سوزان استرالیا، یه ژانر کاملاً جدید خلق کنه. این نوآوری، باعث شده که سریال حسابی تازه و جذاب باشه و شما رو به دنیایی ببره که قبلاً ندیدید.

نقاط ضعف:

بذارید باهاتون صادق باشم؛ من از اون دست آدما نیستم که به راحتی از یه سریال ایراد بگیرم، مخصوصاً اگه حسابی باهاش حال کرده باشم! ولی خب، باید بی طرف باشیم و همه چیز رو بگیم. «آقای میانجی» با تمام درخشش خودش، یه چندتا نکته ریز هم داره که شاید برای بعضی ها ضعف به حساب بیاد:

  1. ریتم کند در برخی قسمت ها یا برخی جامپ کات ها که ممکن است برای همه مخاطبان خوشایند نباشد: یکی از دوستان سینماگرم بهم می گفت که شاید ریتم سریال تو بعضی قسمت ها یه کم کند به نظر بیاد و از اونجایی که خودش با «جامپ کات» مشکل داره، می گفت تو فصل اول این جامپ کات ها (یعنی برش های ناگهانی تو صحنه ها) یه کم اذیت کننده بودن. من خودم خیلی با این موضوع مشکل نداشتم، ولی خب سلیقه ها فرق داره و ممکنه برای همه خوشایند نباشه. اگر از اون دسته آدم هایی هستید که ریتم تند و اکشن مداوم رو دوست دارید، شاید تو بعضی قسمت ها احساس کنید سریال یه کم نفس گیر نیست.
  2. پایان بندی فصل سوم و احساس عدم تکمیل بودن برای برخی مخاطبان: فصل سوم «آقای میانجی» خیلی خوب تموم میشه، واقعاً خیلی خوب. اونقدر خوب که آدم فکر می کنه حتماً یه فصل چهارمی هم در کاره و داستان ادامه داره. من خودم وقتی تمومش کردم، ساعت دو نصف شب بود و فوری رفتم تو گوگل سرچ کنم که فصل بعدی کی میاد. ولی خب، تهش فهمیدم اسکات رایان تصمیم گرفته سریال رو تو همین سه فصل تموم کنه و می خواد برگرده به سینما. این قضیه شاید برای بعضی از مخاطبا حس یه پایان ناتموم یا عدم تکمیل بودن رو ایجاد کنه، چون داستان پتانسیل ادامه داشت و ری شوسمیت هنوز حرف برای گفتن داشت. ولی خب، اینم تصمیم خالق اثر بوده و باید بهش احترام گذاشت. من خودم دفعه اول از اسکات رایان بدم اومد که چرا انقدر عاشق سینماست و سریالو تموم کرده! ولی خب بعداً با خودم کنار اومدم.

آیا باید سریال آقای میانجی را تماشا کنید؟ (جمع بندی و توصیه نهایی)

رسیدیم به سوال اصلی: بالاخره این همه تعریف و تمجید از «آقای میانجی» کردیم، حالا باید ببینیدش یا نه؟ راستش رو بخواید، اگه دنبال یه سریال متفاوت و عمیق توی ژانر جنایی می گردید که با کلیشه های مرسوم فاصله داشته باشه، «آقای میانجی» قطعاً انتخاب درستیه. این سریال یه تجربه ی ناب و فراموش نشدنیه که شاید تو هیچ جای دیگه ای نتونید شبیهش رو پیدا کنید.

اگر جزو مخاطبان خاصی هستید که:

  • به درام های جنایی با چاشنی کمدی سیاه علاقه دارید.
  • از داستان های شخصیت محور و عمیق که روی روانشناسی و تناقضات درونی آدم ها تمرکز می کنن، لذت می برید.
  • دنبال کارهای متفاوت و نوآورانه هستید که از دل سینمای مستقل بیرون اومده باشن.
  • و از همه مهم تر، حوصله ی دیدن یه سریال استرالیایی با لهجه ی خاصش رو دارید (نگران نباشید، عادت می کنید!)

پس معطل نکنید و حتماً «آقای میانجی» رو به لیست تماشاتون اضافه کنید. این سریال یه ارزش هنری و داستانی فوق العاده بالایی داره و تونسته جایگاه ویژه ای بین آثار تلویزیونی پیدا کنه. شما با دیدن این سریال، با یه شخصیت فراموش نشدنی مثل ری شوسمیت آشنا میشید که تا مدت ها تو ذهنتون میمونه.

«به ری شوسمیت اعتماد کنید، حتی اگه آدمکش باشه. اون یه میانجیه، و زندگی شما رو هم تحت تاثیر قرار میده.»

نتیجه گیری

«آقای میانجی» فقط یه سریال نیست، یه تجربه است. تجربه ی زندگی در مرز تاریکی و انسانیت، تجربه ی تناقضات درونی، و تجربه ی وفاداری های عمیق. اسکات رایان با نبوغ خودش و با کمک نش اجرتون، یه شاهکار واقعی رو خلق کرده که تا مدت ها بعد از اتمامش، تو ذهن آدم می مونه. این سریال نشون میده که حتی تو تاریک ترین موقعیت ها هم میشه رگه هایی از انسانیت، مرام و عشق رو پیدا کرد.

پس اگه هنوز این سریال رو ندیدید، حتماً یه فرصت بهش بدید. مطمئنم پشیمون نمیشید. و اگه دیدید، نظرتون رو با ما به اشتراک بذارید. دوست دارم بدونم شما هم مثل من از این «آقای میانجی» عجیب و غریب خوشتون اومده یا نه!

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "نقد و بررسی جامع سریال آقای میانجی | آیا ارزش دیدن دارد؟" هستید؟ با کلیک بر روی فیلم و سریال، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "نقد و بررسی جامع سریال آقای میانجی | آیا ارزش دیدن دارد؟"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه